خلاصه داستان: یک ارباب پست موجودات افسانه ای را به باتلاق غول پیکر بداخلاق تبعید می کند، که باید به جستجو برود و شاهزاده خانمی را برای ارباب نجات دهد تا سرزمینش را پس بگیرد.
خلاصه داستان: پس از اینکه رایلی جوان از زندگی خود در غرب میانه ریشه کن می شود و به سانفرانسیسکو نقل مکان می کند، احساسات او - شادی، ترس، خشم، انزجار و غم - در مورد اینکه چگونه می تواند در یک شهر جدید، خانه و مدرسه جدید حرکت کند، تعارض دارد.
خلاصه داستان: یک وایکینگ جوان بدبخت که آرزوی شکار اژدها را دارد، خود دوست غیر محتمل یک اژدهای جوان می شود و می آموزد که ممکن است موجودات بیش از حد تصور او باشند.
خلاصه داستان: در طول نقل مکان خانواده اش به حومه شهر، یک دختر 10 ساله عبوس به دنیایی سرگردان می شود که توسط خدایان، جادوگران و ارواح اداره می شود و در آن انسان ها به جانوران تبدیل می شوند.
خلاصه داستان: اسباببازیها درست قبل از رفتن اندی به کالج، اشتباهاً بهجای اتاق زیر شیروانی به یک مرکز مهدکودک تحویل داده میشوند، و این به وودی بستگی دارد که بقیه اسباببازیها را متقاعد کند که رها نشدهاند و به خانه بازگردند.
خلاصه داستان: برای قدرت دادن به شهر، هیولاها باید کودکان را بترسانند تا آنها فریاد بزنند. با این حال، کودکان برای هیولاها سمی هستند، و پس از اینکه یک کودک از راه می رسد، دو هیولا متوجه می شوند که ممکن است چیزها آنطور که آنها فکر می کنند نباشد.
خلاصه داستان: یک عروسک گاوچران به شدت تهدید میشود و حسادت میکند زمانی که یک آدم فضایی جدید جایگزین او به عنوان بهترین اسباب بازی در اتاق خواب پسری میشود.